تکیه گه خیال

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

هل جزا گویان تو را پیدا کنند

جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ

"سلام. ممنون از تبریک :) پساپس هم محسوب می‌شد.
در ضمن آدرس ایمیلتو دات کان زده بودی بجای دات کام!"


نویسنده ی همین چند عبارت حالا اینجا چند صندلی آن طرف تر نشسته و با تسلطی نه چندان میگوید حالا ادامه بدهم؟ و من به خاطرم آمد که ادامه دادن هایش چقدر فرق میکند. میشناسمش. هم او بود که در آغازین سلام ها سال را از او تحویل گرفتم. آری سال را تحویل گرفته بودم و تا مدت ها نمیدانستم که عینکی ست. آن هم عینک گرد طلایی. 
نویسنده ی این چند عبارت حالا قرار است بیاید. عطر لوبیاپلو خانه را گرفته. هوا پر از نوید پاییز است. میشناسمش او هم اوست که پلک های طولانی میزند و آب فالوده را سر میکشد.
نویسنده احاطه ام کرده است. هیج نمیدانم اینجا کجاست. کی است. میگویم اینجور وقت ها ترس برم میدارد. نمیدانم...شاید هم او میگوید. 
نویسنده ی آن چند عبارت هم اوست که از پایانِ زهرا آغازیذ؛ احسان.


۹۴/۰۷/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی