تکیه گه خیال

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نشان قافله سالار عاشقان این است*

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۸ ق.ظ
آنگاه که نشاندنش و از او پرسیذند با وی چه کردی؟ خیالش نبود آن مدعی کوچک بغضی هم اوست که "وی" خاندنش. آب دهانش را قورت داد و نسبتش را با پسوندی صفت کرد و گفت. خندیدند و گفتند پس چرا چنین  غمین است؟ ترسیده بود. چشمانش به وی میغرید. گفت عادتش است. گفتند وای بر تو که غم را عادتش کردی. خودش را از تک و تا نینداخت گفت من هرچه در چنته داشتم گذاشتم. گفتند چنته اش را بیاورید. چنته را گشودند. وی پیش آمد. چنته را قاپید و برد...




*رخم چو لاله ز خوناب دبده رنگین است


۹۵/۰۳/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی