تکیه گه خیال

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

خیال لب خندان ننشست

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ق.ظ

من میتوانم نقاشی اش کنم. با تمام آنچه که حتی خود نمیداند. من به تمام مستترات صورتش واقف ام. بار ها کاویده ام. لمس کرده ام. آنچه که باید را دریافته ام. من بار ها از کمرکش گونه اش بالا رفته ام. از شیب بینی اش سقوط کرده ام. شب ها در گودی چشمانش آرمیده ام. گاهی از گوشه ی چشمش چکیده ام. من بارها تمام پیشانی اش  را  از شرق به غرب از شمال به جنوب طی کرده ام. من از چاله هایش پریده ام. با هر طلوع از چشمه ی سرخ اش نوشیده ام. هیچ کس چون من در میان مزرعه اش نرقصیده. شاخه شاخه ندرویده. هیچ کس چون من پسِ کمانش کمین نکرده ، لای مژگانش نخابیده. من میتوانم نقاشی اش کنم. با تمام آنچه که حتی خود نمیداند. با تمام آنچه که حتی خود نمیدانم...

۹۴/۰۴/۱۸ موافقین ۳ مخالفین ۰
زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی