تکیه گه خیال

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

ما را دگر معامله با هیچکس نماند / بیعی که بی حضور تو کردم اقاله است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نحوه ی دستوری صدا زدن

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ب.ظ
به چسب زخم خیس خورده و ناکارای بگی نگی چسبیده ی انگشت پای آن بچه خیره شدم. آنقدر که فهمید و خودش را جمع و جور کرد. چسب را محکم کرد اما نشد. کلاه نقاب دار داشت و پوست سبزه. یک پلاستیک دستش بود و با آن بازی میکرد. از شلوارک پایش خوشم نمی آمد اما تلفیق آن سبزگی پوست و رنگ قرمز فقط با شلوارک قرمزش ممکن بود. نشسته بودم به تماشایش. به حرکات ظریف اش. به وابستگی عمیق اش. انگار میخاست چیزی بخورد و مادرش نمیگذاشت. میان همهمه صدای مادرش را شنیدم که گفت: سیر میشوی. بلند شد رفت.

پیرزن یک پاکت کوچک شیر را با دست راستش گرفته بود و فشار میداد و نی اش را با دست چپ نگه داشته بود. شیرین میخورد و توجهی به اطرافش نداشت. حتی یک جایی گروهی که همراهشان آمده بود بلند شدند که بروند و پیرزن انقدر غرق پاکت شیرش بود که تا صدایش نکردند نفهمید. 


ابروی پیوسته اش به صورتش می آمد. ساق دست هم داشت. یشمی. کش چادرش هم از سرش نیفتاده بود. با دوستش میخندید. گه گاه هم به من نگاه میکرد. داشتم فکر میکردم که ابروی پیوسته هیچ فرقی با ابروی برنداشته ندارد. یه کم بعد دیدم دارد. 


تکیه دادم به در. پا دراز. چشم بسته. هوای این جا بیش از اندازه مطلوب است. آه... امان از بیرونی ها. 
۹۴/۰۳/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی